معنی سازجنگی قدیمی ها
حل جدول
واژه پیشنهادی
بادبزن
لغت نامه دهخدا
قدیمی. [ق َ] (ص نسبی) دیرینه وکهنه. (ناظم الاطباء). || سال دیده. پیر.
فرهنگ فارسی هوشیار
در تازی نیامده (افزونی یا ء بر قدیم درست نیست) (با یا ء مصدری و بمعنی مصدری استعمال آن صحیح است) باستانی کهنه (صفت) دیرینه کهن، سالدیده پیر. توضیح کلمه قدیمی. . . و امثال آن اگر با یا ء مصدری و بمعنی مصدری استعمال شود صحیح است مانند قدیمی بودن کتاب دلیل اهمیت آنست اما اگر با یا ء الحاق و بمعنی وصف مطلق بکار رود مثل کتاب قدیمی - بمعنی کتاب کهنه - غلط است و بجای آن قدیم باید نوشته شود دوست قدیم کتاب قدیم.
سخن بزرگان
شما در زندگی، به آرزوهایی که دارید نمی رسید، بلکه به آرزوهایی می رسید که سزاوارشان هستید.
فرهنگ معین
دیرینه، کهنه، سال دیده، پیر. [خوانش: (~.) [ع.] (ص نسب.)]
فرهنگ واژههای فارسی سره
کهن، باستانی، کهنه، پارینه، دیرین، دیرینه
کلمات بیگانه به فارسی
کهن، باستانی، کهنه
مترادف و متضاد زبان فارسی
باستانی، عتیق، کهنسال، کهنه،
(متضاد) جدید، نو
فارسی به عربی
قدیم، معتق، أَثَر (قَدِیم)
فارسی به آلمانی
Alt, Alt, Altertümlich, Archaisch, Ehemalig, Uralt, Uralt; alt
معادل ابجد
321